کد مطلب:245329 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:362

شهادت امام جواد
مرحوم شیخ عباس قمی قدس سره در منتهی الآمال می نویسد: امام جواد علیه السلام در روز بیست و هشتم محرم سال 220 هجری وارد بغداد شد و معتصم عباسی آن امام مظلوم را در اواخر همین سال شهید كرد.

اگر چه تاریخ نویسان راجع به قاتل حضرت، اختلاف دارند، ولی مشهور آن است كه زوجه ی آن بزرگوار، ام الفضل، دختر مأمون، حضرت را به تحریك عموی خود، معتصم مسموم و شهید نمود. ام الفضل از حضرت جواد علیه السلام منحرف بود، علت انحراف وی از آن امام مظلوم این بود كه: حضرت، مادر امام علی النقی را بر ام الفضل ترجیح می داد، به همین دلیل كه ام الفضل همیشه از حضرت جواد علیه السلام شاكی و ناراضی بود.

ام الفضل در زمان حیات پدرش بارها از دست امام جواد شكایت می كرد، ولی مأمون، به شكایات او گوش نمی داد. مأمون چون حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام را شهید كرده بود از این رو، پس از یك چنین جنایات ننگ آوری، اذیت و آزار اهل بیت پیامبر اسلام را برای دولت خویش مناسب نمی دید.

ولی در عین حال یكی از شبها، ام الفضل نزد پدر خویش رفت و گفت: حضرت جواد علیه السلام زنی را از فرزندان عمار یاسر گرفته است، وی به قدری از حضرت شكایت و بدگوئی كرد كه مأمون علاوه بر این كه مست بود، عصبانی شد، لذا فوری شمشیر را برداشت و به بالین حضرت جواد علیه السلام آمد. آنقدر شمشیر به بدن مبارك حضرت زد كه حاضرین گمان كردند، جسد آن حضرت پاره پاره شد.

ولی موقعی كه صبح شد همه مشاهده كردند حضرت جواد علیه السلام صحیح و سالم



[ صفحه 535]



است و اثر زخمی در بدن مباركش دیده نمی شود.

مرحوم محدث قمی قدس سره از كتاب عیون المعجزات چنین نقل می كند: چون حضرت جواد علیه السلام وارد بغداد شد و معتصم دریافت كه ام الفضل از آن بزرگوار منحرف است، وی را احضار كرد و او را به قتل حضرت جواد علیه السلام راضی و مأمور نمود. آنگاه زهری از برای ام الفضل فرستاد تا به وسیله ی آن زهر، حضرت را از بین ببرد.

ام الفضل انگور رازقی را به وسیله ی آن زهر مسموم كرد و در حضور حضرت جواد علیه السلام آورد، همین كه امام مظلوم از آن انگور تناول نمود، اثر زهر در بدن مقدسش ظاهر شد.

ام الفضل از این جنایت فوق العاده پشیمان شد، ولی راه چاره نداشت، لذا گریه و زاری می كرد.

امام جواد علیه السلام فرمود: اكنون كه مرا كشتی، گریه می كنی؟! به خدا قسم به بلایی مبتلا خواهی شد كه علاجی نخواهد داشت. [1] .

مسعودی، در كتاب اثبات الوصیه روایت می كند: شخصی از اهل كرخ بغداد كه او را ابوزكریا می گفتند: در مدینه منوره خادم حضرت امام علی النقی علیه السلام بود.

ابوزكریا می گوید: در آن زمانی كه حضرت علی النقی مشغول نوشتن بود و برای من قرائت می كرد، ناگاه دیدم آن بزرگوار به شدت گریه كرد. من علت گریه ی حضرت را سؤال كردم، ولی آن برگزیده ی خدا، جوابی نفرمود و در حال گریه داخل خانه شد. وقتی كه داخل خانه شد، صدای گریه و صیحه از خانه ی حضرت بلند شد.

وقتی كه امام علیه السلام از خانه بیرون آمد و ما دلیل گریه و ضجه اش را پرسیدیم، فرمود: پدر بزرگوارم از دنیا رحلت كرده است، گفتیم: شما از كجا می دانی؟! فرمود: ضعف و سستی از طرف خدا دچار من شد كه به وسیله ی آن فهمیدم پدرم ازدنیا رفته است.

راوی می گوید: ما هنگام وفات حضرت جواد علیه السلام را یادداشت كردیم، همین كه خبر شهادت حضرت جواد علیه السلام به ما رسید و ما با یادداشت خود تطبیق كردیم. دیدیم با همان ساعتی كه حضرت هادی علیه السلام خبر داده بود، مطابقت دارد. [2] .



[ صفحه 536]



آری، آن امام مظلوم در سن 25 سالگی مظلومانه به شهادت رسید، او نیز مانند پدرش امام رضا علیه السلام در دیار غربت به دور از فرزندان جان سپرد.



السلام ای یادگار مصطفی یابن الحسن

منجی عالم ولی كبریا یابن الحسن



من ندانم در كجائی امشب، ای شاه جهان!

كربلا هستی و یا در كاظمین ای انس جان



لیك می دانم عزادار جوادی این زمان

كشته شد مظلوم آن میر هدی یابن الحسن



نازنین قلب امام ما مشبك شد ز سم

دست در سینه چو ماهی غلط زد آن محتشم



چشم راه هادیش بود آن ولی ذوالكرم

كرد زهرا را گهی محزون صدا یابن الحسن



از ستم های بنی عباس حضرت خسته شد

رشته صبر و حیاتش از جفا بگسسته شد



بعد مسموم گشتن شه در به رویش بسته شد

تا نباشد آگه از قتل اتقیا یابن الحسن



زهر آن دم كه مؤثر شد به آن عالی جناب

العطش می گفت می شد نازنین قلبش كباب



مثل گل پرپر شد آن فرزند پاك بوتراب

جان به راه حق نمود آخر فدا یابن الحسن



روح پاكش كرد پرواز از تن رنجور او

پیكر پاكش به پشت بام بردندش عدو



شد بنی عباس و مأمون دنی بی آبرو

آسمان بگریست از این ماجرا یابن الحسن



لیك عطر پیكرش پیچید در بغداد عیان

هم عیان شد ظلم ام الفضل و آن قتل نهان





[ صفحه 537]





با خبر شد اهل شهر آمد همه پیر و جوان

بر سر و سینه زد اهل وفا یابن الحسن



از عداوت پیكرش از پشت بام انداختند

توسن ظلم و جنایت بی حیایان تاختند



قلب عالم ز آتش ظلم و ستم بگداختند

تا قیامت شعله ور باشد بلا یابن الحسن



پیكر ابن الرضا هر چند از بالا فتاد

سر به پیكر بود دستش در بدن مولا فتاد



لیك علمدار حسین از عرش زین یكجا فتاد

پیكرش مجروح دست از تن جدا یابن الحسن



لشكر اطرافش گرفت و یك نفر یاور نبود

دستها در پیكر آن اشبه حیدر نبود



مشك آبش پاره پاره، پرچمش در بر نبود

آه واویلا صدا و ویل و وا یابن الحسن



گرید «عینی فرد» بر عباس ارباب ادب

شد علمدار حسین باب الحوایج منتخب



ناله كن بر این جوان پاكزاد و خوش نسب

در عزاداری بگو با صد نوا یابن الحسن [3] .



لا حول و لا قوة الا بالله

پروردگارا! به مظلومیت امام جواد علیه السلام ما را از شر حسودان حفظ كن.

خدایا! به امام جواد علیه السلام قسم می دهیم بدون زیارت كاظمین ما را از دنیا مبر.

خداوندا! ما را به اهداف ائمه اطهار علیهم السلام آشنا فرما.

آمین یا رب العالمین!


[1] منتهي الآمال، ج 2، ص 613.

[2] سرگذشت حضرت امام علي النقي، تأليف محمد جواد نجفي، ص 15.

[3] شعر از حاج غلامرضا عيني فرد زنجاني.